Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، در آیات قرآن کریم از ملک‌الموت به عنوان فرشته قبض روح نام برده شده و البته طبق بعضی از آیات دیگر، این مسئولیت به عهده تعدادی از فرشته‌ها قرار دارد. به عبارت دیگر نه فقط یک فرشته، بلکه جمعی از فرشته‌ها از سوی خدای متعال مسئول هستند که جان انسان‌هایی را به اذن الهی قبض کرده و روح آن‌ها را از این دنیا به دنیای دیگر انتقال بدهند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

وقتی سند و حقیقت امر مشخص شود، پاسخ افرادی که سؤال می‌کنند چگونه یک فرشته می‌تواند در آن واحد در چندین جای از زمین حاضر شده و روح انسان‌ها را قبض کند، معلوم می‌شود. هرچند تجرد فرشته‌ها هم ایجاب می‌کند که حتی یک فرشته بتواند در آن واحد روح چندین انسان را قبض کند.

در گفت‌وگویی که با حجت‌الاسلام رضا محمدی، کارشناس دینی انجام داده شد، به بررسی پرسش‌ها و ابهاماتی درباره مرگ، قبض روح و تأثیر دعا کردن در تأخیر افتادن مرگ پرداخته شده است. آن طور که این کارشناس دینی شرح می‌دهد، وقتی خداوند از فرشته‌ها – و نه‌تن‌ها یک فرشته- به عنوان مأمور قبض روح یاد می‌کند نشان می‌دهد که این مسئولیت مهم بر عهده جمعی از فرشته‌هاست. البته این نکته را هم باید در نظر داشت که فرشته‌ها موجوداتی مجرد هستند و تجرد روحی آن‌ها موجب می‌شود که دایره نفوذ و عملشان فوق‌العاده گسترده باشد. چون یک وجود مجرد از ماده می‌تواند بر عالم ماده احاطه بسیاری داشته باشد و به همین دلیل حتی اگر یک فرشته هم مأمور قبض روح بود، باز هم مشکلی ایجاد نمی‌شد. چون جنس وجودی فرشته‌ها مجرد از عالم ماده است. پس اینکه ملک‌الموت واسطه قبض روح است مانند این است که خدای متعال زنده کردن مرده‌ها را در روز قیامت به اسرافیل سپرده است، یا رزق را به وسیله میکائیل و وحی را به وسیله جبرئیل روح‌الامین می‌کند.

مأمور یا مأموران قبض روح

طبق روایات و احادیث، حضرت عزرائیل را به عنوان فرشته مأمور قبض روح می‌شناسیم. آیا گرفتن روح همه انسان‌ها در زمان جان دادن و رحلت از این دنیا توسط حضرت عزرائیل انجام می‌شود و یا فرشته‌های دیگری هم در این کار مأمور هستند؟

در آیات قرآن کریم حدود ۱۲ بار در خصوص توفی و مرگ صحبت شده و اطلاعاتی در این باره داده شده است. بر اساس این آیات، مشخص می‌شود که گرفتن روح انسان‌ها بر عهده تنها یک فرشته مشخص نیست. یعنی این طور نیست که فقط حضرت عزرائیل مسئول گرفتن روح انسان باشد. بلکه فرشته‌هایی در این امر مهم مسئولیت دارد و از طرف خدای متعال مأمور قبض روح هستند تا روح انسان‌ها را از این دنیا به عالم دیگر منتقل کنند.

این مطلب در آیات قرآن هم عنوان شده است؟

بله. به عنوان مثال در سوره انعام می‌خوانیم: «حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا» به این معنا که «وقتی زمان مرگ یکى از شما برسد، فرستادگان ما روح او را قبض مى‏کنند.» دقت داشته باشید که کلمه «توفی» به این معنی است که چیزی را به طور کامل بگیریم. به عنوان مثال توفی قرض از بدهکار به این مفهوم است که قرض را به طور کامل و تا ریال آخر از بدهکار پس بگیریم.

با این وجود چرا در بعضی از آیات قرآن این مسئول به ملک‌الموت منتسب شده است؟

اینکه در بعضی از آیه‌های قرآن قبض روح به ملک‌الموت یا همان فرشته مرگ نسبت داده شده به این علت است که او بزرگ فرشته‌های مأمور قبض روح و فرمانده آن‌ها است، یعنی او همان کسی است که در احادیث از او با نام عزرائیل یاد شده است.

از طرف دیگر در بعضی از آیات قرآن می‌خوانیم که قبض روح و گرفتن جان انسان‌ها به خدای متعال نسبت داده شده، به این معنا که خداوند جان انسان‌ها را می‌گیرد. این نکته هم با این موضوع که فرشته‌ها مأمور قبض روح آدم باشند تناقضی ندارد. چون در نهایت می‌دانیم که این کار به امر خداوند متعال و به اذن و اراده الهی انجام می‌شود و فرشته‌ها و ملک‌الموت در این میان واسطه عمل هستند. چنانکه خدای متعال در این باره در سوره زمر می‌فرماید: «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها؛ خداوند جان‌ها را در موقع مرگ مى‏گیرد.»

به عبارت دیگر گاهی کاری با واسطه انجام می‌شود. در این مورد یا کار را به همان واسطه عمل نسبت می‌دهند و یا گاهی آن را به کسی نسبت می‌دهند که اسباب و شرایط کار را فراهم کرده و بانی و امرکننده کار است. همان طور که در سوره زمر می‌فرماید: «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ؛ خدا جان‌ها را می‌گیرد» و در سوره سجده این عمل را به ملک‌الموت نسبت می‌دهد و می‌فرماید: «یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ؛ جان شما را ملک‌الموت می‌گیرد.» در عین حال در سوره انعام هم این کار را منسوب به فرشته‌های الهی می‌داند: «تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا؛ جان او را رسولان ما گرفتند.» پس اینکه ملک‌الموت واسطه قبض روح است مانند این است که خدای متعال زنده کردن مرده‌ها را در روز قیامت به اسرافیل سپرده است، یا رزق را به وسیله میکائیل و وحی را به وسیله جبرئیل روح‌الامین می‌کند.

البته در مورد قبض روح اختلاف مرتبه‌ای اسباب وجود دارد. آن کسی که روح انسان را می‌گیرد و قبض می‌کند، فرشته‌ها هستند که از سوی ملک‌الموت فرستاده می‌شوند. سبب دورتر از آن‌ها خود ملک‌الموت است که فرمانده و مافوق فرشته‌هاست و دستور خداوند را در وهله اول او اجرا می‌کند. خداوند هم مافوق همه آن‌ها بوده و بر همه احاطه دارد که به اصطلاح مسبب‌الاسباب است. این مثال را اگر بخواهیم به کار‌های معمولی تشبیه کنیم مثل عمل نوشتن است که هم به خودکار نسبت می‌دهیم و می‌گوییم خودکار خوب می‌نویسد، هم به دست و انگشتان نسبت می‌دهیم و می‌گوییم دست فلانی در نوشتن روان است و هم به انسان نسبت می‌دهیم و می‌گوییم فلانی خوب می‌نویسد یا خوش‌خط است.

مفهوم تجرد فرشته‌ها

به این ترتیب این سؤال که عده‌ای مطرح می‌کنند مبنی بر اینکه چطور یک فرشته می‌تواند در آن واحد جان چندین انسان را بگیرد، مشخص می‌شود.

بله. وقتی خداوند از فرشته‌ها – و نه تنها یک فرشته- به عنوان مأمور قبض روح یاد می‌کند نشان می‌دهد که این مسئولیت مهم بر عهده جمعی از فرشته‌هاست. البته این نکته را هم باید در نظر داشت که فرشته‌ها موجوداتی مجرد هستند و تجرد روحی آن‌ها موجب می‌شود که دایره نفوذ و عملشان فوق العاده گسترده باشد. چون یک وجود مجرد از ماده می‌تواند بر عالم ماده احاطه بسیاری داشته باشد و به همین دلیل حتی اگر یک فرشته هم مأمور قبض روح بود، باز هم مشکلی ایجاد نمی‌شد. چون جنس وجودی فرشته‌ها مجرد از عالم ماده است.

در این مورد روایتی از امام صادق علیه السلام درباره ملک‌الموت یا همان فرشته مرگ نقل شده با این مضمون که آن حضرت فرموده‌اند: «وقتی پیغمبر اسلام صلی‌الله علیه و آله از ملک‌الموت درباره احاطه او بر جهان پرسش کردند، او در جواب گفت: ما الدنیا کل‌ها عندى فیما سخر‌ها اللَّه لى و مکننى علی‌ها الا کالدرهم فى کف الرجل یقلبه کیف یشاء» به این معنی که این جهان و هر آنچه که در آن وجود دارد با تسلط و احاطه‌ای که خدای متعال به من عنایت فرموده است، در نزد من مانند سکه‌ای است که در دست انسانی باشد که هر طور بخواهد آن را می‌چرخاند. این روایت در جلد دوم کتاب تفسیر برهان نوشته شده است.

البته در روایت دیگری نوشته شده شخصی همین سؤال را از امام صادق علیه السلام پرسید که با اینکه در یک ساعت در دنیا هزاران نفر که تعدادشان را جز خدا کسی نمی‌داند می‌میرند، چطور ممکن است که ملک‌الموت به قبض روح همه آن‌ها در یک زمان برسد؟ امام صادق علیه السلام در جواب فرمودند: خداوند متعال برای ملک‌الموت کارکنان و یاورانی از فرشته‌ها قرار داده که او نسبت به آن فرشته‌ها به منزله فرمانده است. وقتی ملک‌الموت امر قبض روح بنده‌ای را از خدا دریافت می‌کند، هر فرشته‌ای را به مأموریتی می‌فرستد و آنگاه خدای متعال ارواح را از ملک‌الموت می‌گیرد.

حقیقت انسانی ما روح ماست، نه بدن‌مان

اینکه گفته می‌شود «خدا شما را می‌گیرد» و یا «ملک‌الموت شما را می‌گیرد» چه معنایی دارد؟ چطور این عمل را ما به مرگ تعبیر می‌کنیم در حالی که خداوند آن را قبض کردن نامیده است؟

این نکته مهمی است که خداوند از گرفتن انسان یاد کرده و آن را دلیلی بر پایداری و بقای روح و جان انسان عنوان می‌کند. بعضی از کافران در دوره صدر اسلام این سؤال را مطرح می‌کردند که وقتی مردیم و در خاک دفن شدیم و استخوان و گوشت ما از بین رفت، چطور دوباره زنده می‌شویم؟ البته این سؤال فقط به آن زمان تعلق ندارد. امروز هم مشاهده می‌کنیم بعضی افراد که همان بنا را گذاشته و سؤالاتی از این دست مطرح می‌کنند.

در جواب همین افراد است که خداوند می‌فرماید: آن چیزی که در زمین دچار استهلاک می‌شود و از بین می‌رود، شما نیستید، بلکه بدن شماست. اما خود انسان را ملک‌الموت می‌گیرد و ضبط می‌کند. پس انسان غیر از این بدنی است که ما مشاهده می‌کنیم. این بدنی که در این دنیا با آن سر و کار داریم فقط ابزاری است که بتوانیم در دنیا به امور خودمان برسیم. این بدن در زمین از بین می‌رود، ولی انسان‌ها همان نفوس بشری هستند از بین رفتنی نیستند. این روح همانی است که حقیقت انسان است و در زمان رفتن از این دنیا توسط ملک‌الموت و فرشته‌های مأمور قبض روح، ضبط می‌شود.

به عبارت دیگر آن حقیقت انسانی که از آن به «من» تعبیر می‌کنیم همان روح ماست، نه این جسم مادی. این طور نیست که فکر کنیم روح بخشی از انسان است یا صفت اوست. بلکه روح همان حقیقت بشری است و جسم ظرفی است که کار‌های دنیایی را از طریق آن انجام می‌دهیم. همین «من» است که انسانیت انسان توسط آن محقق می‌شود، همان است که درک می‌کند، تصمیم می‌گیرد، اراده می‌کند و کار‌ها را به وسیله بدن و اعضای مادی آن انجام می‌دهد. در این شرایط، بدن چیزی جز وسیله و ابزار کار روح در کار‌های مادی نیست. البته فقط کار‌های مادی روح به وسیله بدن انجام می‌شود، در حالی که روح کار‌های معنوی خود را بدون نیاز به بدن انجام می‌دهد. بر همین اساس با قبض کردن روح توسط ملک‌الموت یا فرشته‌های قبض روح، چیزی از انسان کم نمی‌شود.

اجل معلق و اجل حتمی

سؤال دیگری که درباره مرگ و قبض روح مطرح می‌شود آن است که در میان روایت‌ها و احادیث، با عبارت‌هایی مثل «اجل معلق» و «اجل مسمی» برخورد می‌کنیم. منظور از این عبارت‌ها چیست؟ چرا مرگ با دو عبارت یاد شده است؟

در آیه دوم سوره مبارکه انعام، مرگ را با این تعبیر معرفی فرموده است که: «قَضى‏ أَجَلًا وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ». امام صادق علیه السلام درباره معنی این آیه فرموده‌اند که این دو اجل همان اجل حتمی و اجل معلق هستند. منظور از اجل معلق این است که خداوند هر چه بخواهد با آن می‌کند، اما اجل حتمی همان مرگ حتمی است.

چه تفاوتی میان این دو وجود دارد؟

مرگ حتمی یا اجل حتمی یا اجل مقضی همان مرگی است که در هر سال در شب قدر تعیین می‌شود. یعنی در شب قدر مشخص می‌شود که تا شب قدر سال آینده چه کسانی از دنیا خواهند رفت و ملک‌الموت مسئول گرفتن جان چه کسانی است. این مرگ حتمی است و تغییری در آن وجود ندارد و حکم آن در همان شب قدر به امام زمان علیه السلام ارائه شده و به ملک‌الموت ابلاغ می‌شود. این مرگ همان مرگی است که خدای متعال درباره آن می‌فرماید: «فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ؛ و هنگامى که سرآمد و اجل آن‌ها فرارسد، نه ساعتى از آن تأخیر مى‏کنند و نه بر آن پیشى مى‏گیرند.» درواقع مرگ حتمی زمان مشخص و دقیقی دارد و لحظه‌ای زمان آن تغییر نمی‌کند.

اما اجل معلق، مرگی است که مشیت و اراده خدای متعال در آن کارگر و مؤثر واقع است، یعنی اگر خداوند بخواهد مدت آن را جلوتر و یا عقب‌تر می‌اندازد. اگر بنده‌ای کار نیکی انجام بدهد، صدقه بپردازد، صله‌رحم را به جا بیاورد، به پدر و مادرش نیکی کند، دعا کند و کار‌هایی از این نوع می‌تواند زمینه رضای الهی را فراهم کرده، بر طول عمر او اضافه کند و مرگش را که همان اجل معلق است به تعویق بیندازد. اما دعا کردن برای طول عمر در اجل قطعی و مسمی کارگر نمی‌افتد، چون امر آن حتمی است. پس تأخیر و تقدیم در مرگ حتمی وجود ندارد، ولی زمان اجل معلق به اراده الهی بستگی دارد.

منبع: تسنیم

انتهای پیام/

 

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: اخبار دینی حضرت عزرائیل قبض روح

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۸۱۴۸۶۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

قلعه حسن صباح هنوز هم دست نیافتنی است

ابتدای جاده‌ الموت در میدان ورودی قزوین، ایستگاه ماشین‌های خطی به سمت قلعه است.

«تا خود قلعه می‌ری؟»، «می‌مونی یا برمی‌گردی؟»، «نفری 70 تومن. اگه ماشین دربست بگیری می‌شه 200 تومن» و... راننده‌ها ایستاده‌اند تا ماشین‌ها پر شوند از مسافرانی که بعضیشان گردشگرند و بعضی از اهالی روستاهای الموت.

جاده از میان روستاهای «کورانه»، «شنقر»، «میانبر» و... می‌گذرد و تقریباً تا «رزجرد» هم صاف و مستقیم است اما به دامنه کوه‌ها که می‌رسد پر پیچ و خم و باریک می‌شود.نرسیده به بالاترین ارتفاع جاده روی کوه، سوز سرمای زمستان به صورتم می‌خورد و نخستین سپیدی‌های برف امسال در کنار جاده چشم را می‌زند. دوباره سرازیر می‌شویم. مسیر پر از گردنه‌های کوهستانی است. سرازیری پیچ‌های تندِ باریکی دارد که رانندگی در آن کار ناشیان نیست. تا پیش از آنکه تا «رجایی دشت» و شالیزارهای برنجش پایین برویم، روبه‌رویمان قله‌های بلند «شاه‌البرز»، «سیالان»، «خشچال»، «زیورچال» و... روی بلندی‌های رشته کوه البرز دیده می‌شوند. کمی جلوتر «علم‌کوه» هم به چشم می‌خورد. پایین‌تر آنجا که آب به سرخی خاک رس می‌زند، جاده از میان شهر «معلم کلایه» می‌گذرد. پس از عبور از چندین روستای دیگر، آنجا که در ارتفاع و روی بزرگ‌ترین تخته سنگ منطقه نشانه‌هایی از سایت کاوش پیدا می‌شود، مسیر از بین باغ‌های گیلاس روستای «گازرخان» به سمت دژ تاریخی الموت یا همان «قلعه حسن صبّاح» می‌رسد.

بیراهه‌ای به نام هودکان

آن طور که «حمیده چوبک» می‌گوید مسیرهای منتهی به جاده قلعه از «گرمارود»، «رودسر»، «طالقان»، «آوه»، «اندج»، «شهرک»، «کندانسر» و راه «هودکان» بوده است؛ هر چند کوه هودکان در شمال شرقی قلعه مسیر اصلی ورود به قلعه نیست. هودکان مسیری سخت گذر دارد که به گفته رئیس سابق پژوهشکده باستان‌شناسی ایران و مدیر سابق پایگاه ملی قلعه الموت استقرارگاه‌هایی برای چوپانان و دامپروران و سنگ بزرگی برای آسیاب در کاوش‌های این کوه به چشم خورده است.

«این کوه ارتفاع خیلی بالاتری از قلعه دارد و احتمالاً بخش کوهستانی بوده که افراد از آن عبور می‌کردند. هودکان همین حالا هم فقط برای کوهنوردان خیلی متبحر می‌تواند قابل دسترسی باشد».

از نظر تاریخی منطقه‌ای که قلعه الموت در آن واقع شده راهبردی بوده، آن طور که پیش از حسن صباح، «ناصرخسرو قبادیانی» از آن عبور کرده و در سفرنامه خود به اهمیت این منطقه اشاره کرده است. هر چند راه‌های دسترسی به جاده قلعه زیاد است اما برای ورود به خود قلعه تنها یک مسیر وجود دارد، همانی که حالا برای دسترسی گردشگران استفاده می‌شود؛ یک مسیر پاکوب باریک از کنار پرتگاه‌های بلند که در انتها مقابل در ورودی قلعه به چند پله سنگی می‌رسد. پله‌ها در سال‌های اخیر در کاوش‌های باستان‌شناسانه پیدا شده‌اند؛ پله‌هایی که دست‌کن هستند. قلعه حسن صباح هنوز هم دست نیافتنی است. از همان اول که از روی پله‌های ابتدایی وارد مسیر قلعه شدیم شیب زیاد، نفس اغلب گردشگران را می‌گیرد. تا نیمه‌های مسیر دور تا دور منظره پاییزی باغ‌های گیلاس است و نمایی از روستای گازرخان.

عبور سخت

اگرچه برخی متون به تعداد 20 قلعه در این منطقه اشاره کرده‌اند، اما سرپرست گروه کاوش‌های باستانی قلعه معتقد است در حال حاضر هفت قلعه «قسطین لار»، «شیرکوه»، «آوه»، «نویزرشاه»، «شهرک» و «لمبسر» در منطقه وجود دارد و بسیار دیده‌بانی‌های دیگر؛ دیده‌بانی‌ها هم مثل قلعه‌ها بر بلندای کوه‌ها هستند؛ آنجا که مسیرها باید کنترل شوند. به گفته او همین تنها مسیر ورودی قلعه هم مدام کنترل می‌شده است.

چوبک درباره نفوذناپذیر بودن قلعه چنین می‌گوید: «دور تا دور قلعه دره است. به آسانی نمی‌شود بالا رفت. دسترسی به آن غیرممکن است. راه اصلی که ما از زیر خاک کاوش کرده‌ایم همین مسیر است و آن هم مرتب توسط دیده‌بانان کنترل می‌شده و کسی به راحتی نمی‌توانسته وارد این دژ بشود». چوبک تأکید می‌کند: «منطقه الموت کلاً سخت گذر است و با تمام این قلعه‌ها و دیده‌بانی‌ها کنترل می‌شده و به همین دلیل غیرقابل دسترس بوده است».

اهالی روستاهای اطراف نیز معتقدند این دژ در دوره خودش آن قدر سخت‌گذر بوده که حتی برای بردن آذوقه و آب به داخل قلعه باید مشک را به گردن بز می‌بستند و یک گرگ تعلیم دیده را به او نشان می‌دادند تا بزها از ترس به سمت قلعه تا بالای کوه حرکت کنند.

«شاهرود که از پیوستن دو رود الموت و طالقان ایجاد شده و به سفیدرود می‌ریزد، به خودی خود در فصل‌های پربارش مسیر رسیدن از قزوین به قلعه را غیرقابل تردد می‌کرده اما جدا از آن یک رودخانه دیگر در ضلع جنوبی دژ در دره‌ای قرار دارد که حالا یک پل فلزی رویش نصب شده و قابل تردد است؛ اما یکی از موانع عبور و مرور به قلعه همین رودخانه و دره بوده است» این را فرخ کاظمی کارشناس میراث فرهنگی می‌گوید.

ورود به ملک خدا

تنها راه ورود به قلعه الموت، چند متر پایین‌تر از برج شرقی دژ است که از مسیر ورودی از جنوب شرقی و از روستای گازرخان مسیری پاکوب با شیب نسبتاً زیاد و پرتگاه‌های بلند است. اهالی منطقه بر این باورند که حسن صباح موقع خرید دژ در سال 483 قمری گفته تنها یک زمین به اندازه پوست گاو می‌خواهد بخرد و بعد پوست گاو را رشته‌ رشته کرده و به شکل نخ درآورده و دور تا دور همین صخره و قلعه کشیده و این طوری دژ دوره ساسانی را مالک شده است.

قلعه الموت یا به قول اهالیِ روستایِ گازرخان؛ «قلعه حسن» حالا درِ ورودی چوبیِ بزرگی دارد که بر اساس نقاشی‌های مینیاتور باقی ‌مانده در کتاب‌های تاریخی بازسازی شده است. بالای سردر آن یک تابلو «الملک لله» است؛ نامی که به گفته کارشناسان «حسن صباح» بر این منطقه گذاشته است؛ به معنی «ملک از آن خداست» و تا سال  654 قمری که اینجا در زمان «هلاکوخان مغول» فتح می‌شود به همین نام می‌ماند.

در این 200 سال که فرقه پررمز و راز اسماعیلیه نذاری که خود را پیروان «اسماعیل» و «نذار» فرزند و نوه امام جعفر صادق(ع) می‌دانسته‌اند و در این قلعه ساکن بوده‌اند اینجا ساکنان ثابتی داشته است. کارشناسان معتقدند فتح چنین قلعه‌ای که سال‌ها می‌توانسته احتیاجات خودش و 9هزار ساکنش را برآورده کند، قطعاً با خیانت کسانی از داخل دژ انجام شده است و به گفته چوبک مغولان با حمله از تمام مسیرهای ورودی به قلعه و محاصره آن توانسته‌اند آن را فتح کنند.

*

مسیر آمده را برمی‌گردم. منظره شب اینجا، در جاده‌های پیچ در پیچ الموت پر از روشنایی روستاهایی در دل تاریکی است. ده‌ها چراغ دور هم در دل تاریکی قرار گرفته‌اند، کمی آن ‌طرف‌تر ده‌ها چراغ دیگر گرد هم آمده‌اند. کمی بالاتر، کمی پایین‌تر... گوشه گوشه دامنه کوه‌های بلند را گرفته‌اند. منطقه الموت شرقی و غربی در مجموع 182 روستا دارد. الموت را سرزمینی سحرانگیز می‌نامند. مسیرها، طبیعت و از همه مهم‌تر تاریخچه‌اش ‌دلیلی بر این لقب است.

نفیسه کلهر

دیگر خبرها

  • اکثر آمریکایی‌ها تیک‌تاک را به عنوان ابزاری برای نفوذ چین می‌بینند
  • قلعه حسن صباح هنوز هم دست نیافتنی است
  • رمزگشایی از مرگ نیکا!
  • لحظه دلهره‌آور ریزش قبر در هنگام تشییع جنازه + ویدئو
  • بازگشایی گردنه پیچ‌بن در الموت+ فیلم
  • مسئله مردم نرخ رشد نقدینگی نیست، مردم تورم را می‌بینند
  • ۲۰۰ هزار دانش‌آموز در کشور آموزش‌های مهارتی می‌بینند
  • تدارک تمام زیرساخت های گردشگری سرعین تا آخر اردیبهشت ماه
  • نماهنگ|«تو را است معجزه درکف... عصا بیفکن!»
  • (ویدئو) لحظه عجیب گرفتار شدن میمون در دهان کروکودیل